از خاندانهای معروف خوانساری که در نشر و کتابفروشی، نقش مهمی را در ایران ایفا کردند و همچنان اینکار بدست نوادگانشان ادامه دارد به موارد زیر می توان اشاره کرد: ...
- ۰ نظر
- ۰۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۶:۴۱
از خاندانهای معروف خوانساری که در نشر و کتابفروشی، نقش مهمی را در ایران ایفا کردند و همچنان اینکار بدست نوادگانشان ادامه دارد به موارد زیر می توان اشاره کرد: ...
یکی از ویژگیهای مردم این دیار اهمیت آنها به کتاب و کتابفروشی ، چاپ و پخش کتاب است. علاقه به کتابت متون - به جهت قریحه ذاتی مردم این دیار در خوشنویسی و خطاطی - را میتوان از سیاههی نسخی که خوانساریها در موضوعات گوناگون کتابت کرده اند با جستجویی ساده در کتابخانه مجلس و کتابخانه ملی ایران به خوبی دریافت.
علاقه به کتاب و کتابت با ورود صنعت نشر کتاب، در بین خوانساریها متوقف نشد و گویی آنان ترجیح دادند میراث و سنت گذشتگان خود را در ماهیتی نو و در قالب صنعت جدید همچنان ادامه دهند...
اینکه انسانها به طور عام در چه روزی به دنیا می آیند و در چه زمانی رخت از این دنیا می بندند شاید خیلی مهم نباشد. به تعبیر دیگر این خطِ تیره بین سال تولد و وفات برخی انسانها به صورت خاص است که باعث می شود مردمان آگاه، سال تولد یا وفات او را بهانه کنند برای پاسداشت آنچه او در این خط ِتیره پر رنگ برای انسان و انسانیت انجام داده است؛ و این مرده پرستی نیست که به قول شاعر« مرده پرست نیم ! که اگر نه این چنین بود در گور حافظه ام مرده ها فراوانند »...
آشنایی با واقف
مرحوم حاج سید میر حسین موسوی فرزند آقامیر باقر از مؤمنین با فضیلت و سادات جلیل القدر موسوی خوانسار بود. او در محله تاریخی «دو راه» خوانسار، و در قرن سیزدهم هـ . ق به دنیا آمد. سید حسین از اعقاب امامزاده جلیل القدر سید صالح قصیر مدفون در خوانسار می باشد. از ایشان دو برادر بنام سید محمد و سید هاشم ذکر شده است. جناب سید محمد موسوی جدّ سادات غضنفری و پدر آیتالله سید هاشم موسوی است.
تصویرقدیمی از حسینیه دوراه
بنا به نقل اهالی روستای سَنج[i]، حاج سید حسین در اواسط قرن سیزدهم هـ . ق مدیرکاروان حج بوده و مردم را از منطقه خوانسار و بروجرد به حج میبرد به همین خاطر...
اینکه شهر کوچک خوانسار منشأ و مولد
رجال برجسته علمی، هنرمندان و خوشنویسان و موسیقی دانان بزرگی چون آقا جمال و آقا
حسین خوانساری، آیت الله حاج سید باقرخوانساری صاحب روضات الجنات، آیت الله
سیداحمد و سیدمحمد تقی خوانساری و خوشنویسانی چون استاد یدالله کابلی خوانساری و
موسیقیدانانی چون ادیب و محمودی خوانساری و صدها عالم و هنرمند دیگر است که آوازه شهرتشان
مرزهای جغرافیایی و فرهنگی شهر و کشور را در نوردیده است یقیناً اتفاقی نیست؛ بلکه
حاصل محیطی فرهنگی است با مردمانی فاضل و علم دوست. اگرچه این مهم خود از سیاهه
عالمان و بزرگان این دیار مبرهن است اما گاهی تاریخ با همه مکتوم بودنش در زوایای
اجتماعی و فرهنگی مردمان، نمیتواند در برابر بعضی وقایع خاص سر تسلیم فرود نیاورد.
حدود چهار قرن پیش در این دیار حادثه ای رخ میدهد که در نوع خود کم نظیر است.......
یکی از سنتیهایی که در حوزه ادبیات و تاریخ محلی وجود دارد این است که دانشمندان، علما و بزرگان سعی دارند درباره زادگاهشان کتاب ورسالهای بنویسند یا حداقل در هرموقعیتی به یاد زادگاه و مولود خود باشند. به طور مثال مرحوم استاد باستانی پاریزی در مجلسی نبود که از دیارش پاریز و کرمان سخن یه میان نیاورد و در تمام کتابهای خود نیز به هربهانهای از سرزمین خود یاد کرده و حتی نقل میکنند عصایی که او به همراه داشت از چوب درختان دیارش پاریز بود تا همیشه و در همه حال به یاد وطنش باشد.
چندی پیش که مشغول مطالعه کتاب صفایی نامه بودم به مطلبی برخوردم که برایم جالب بود.....
هر بخش از تاریخ خوانسار، این کهن بوم زیبا را که آرمیده در درختان سر به فلک کشیده میکاوی آخرش به «فرهنگ» و «هنر» فاخری ختم میشود که گرچه ناگزیر به تعظیم و سر فرود آمدن در برابر آن هستی، اما باز غصهات میگیرد ازآنچه بودیم و از آنچه هستیم یا بهتر بگویم از آنچه میتوانیم باشیم و نیستیم...
بگذار تا همین حد دیباچه در گلو حبس شود که اگر وارد فصول این مثنوی هفتاد من شوی، درختان قربانی شده از طمع نسل نوین دیارت را باید قلم کنی و اشکِ حسرتِ سنتِ از یاد رفته این کهن دیار را جوهر، و سینه خواهی شرحه شرحه از فراق تا بگویی شرح درد اشتیاق..
پس بگذریم....
چند صباحی است غور در تاریخ، فرهنگ و تمدن سرزمینم خوانسار دغدغهام شده است و در همین راستا در جستجوی میان کتابها و اوراق تاریخ گذشتگانم به مطالبی بر میخورم که اگرچه باید این گزارشات تاریخی را در کنار هم نهاد تا تصویری دقیق از حوادث خاص تاریخی به دست آورد، اما بعضی وقتها حیفت میآید شیرینی بعضی از این متون تاریخی را از کام مردمت دریغ کنی به بهانه پژوهشی کامل و تمام عیار که شاید هرگز از نوشتن آن فارغ نشوی.
چندی پیش تحقیق در باب یک حادثه تاریخی من را به سمت کتابی کشاند به نام«خاطرات من (یا تاریخ صدساله ایران) »؛ نویسنده این کتاب حسن اعظام قدسی فرزند ملاعلی مدرس، در سال1308ه.ق/ 1268 ه.ش در تهران به دنیا آمد. وی در سال1336ه.ق به «اعظام الوزاره» ملقب شد و در پی آن به مشاغل و مناصب متعددی گمارده شد که از آن جمله عبارتاند از :حکومت نطنز، ریاست شعبه کنترل انبار غله دولتی، حکومت ایوانکی و خوار، حکومت دماوند و فیروزکوه، بازرس وزارت کشور، رئیس اسکان ایلات فارس، فرمانداری شیراز، ریاست کارگزینی وزارت کشور و بالاخره کاندیدای نمایندگی مجلس شورای ملی از قزوین در سال 1322ه.ش. اثر دو جلدی«خاطرات من (یا تاریخ صدساله ایران) », سرگذشت و خاطرات حسن اعظام قدسی(اعظام الوزاره) است که طی آن تاریخ معاصر ایران از انقلاب مشروطه تا نهضت ملی کردن صنعت نفت بازگو شده است.
مقدمه
سوغات و غذاهای محلی و سنتی بطور قطع از ویژگیها و شاخصهای فرهنگ هر دیار محسوب میشوند و حامل پیامهای فرهنگی بوده و نقش بسزایی در افزایش ارتباط نسلها و حفظ هویت فرهنگی ایفا میکنند. در رویکرد جدید گردشگری، غذاهای بومی و محلی عاملی برای جذب گردشگران داخلی و خارجی قلمداد میشود و گردشگران و مسافران علاوه بر بازدید از آثار تاریخی، طبیعی و ... دنبال شاخصها و ویژگیهای بومی و محلی نیز هستند. پس سوغات و غذاهای محلی و سنتی که قطعا در بسیاری از نقاط این سرزمین وجود دارد می تواند به عنوان یک شناسه فرهنگی مهم برای استان و در نهایت کشور تلقی شود. علاوه براین، فهم منطق تغذیه از دیدگاه طب سنتی ایران به انسان بینشی میدهد که بر اساس آن نگاه به آداب و رسوم مردم و نوع پذیرایی، بکارگیری مواد غذایی گوناگون در فصول مختلف، نحوه چینش سفره و آرایش مواد غذایی در آن در صبح و شام و نوع شربتها وشیرینیها، جوشاندههای مختلف و پخت مرباها و خورشهای آماده شده برای آن، در قالب یک نظام بسیار مشخص و علمیای قرار میگیرد، که متناسب با نیازِ سن، فصل، جنس و طبع و مزاج مردم هر منطقه جغرافیایی با آبوهوای ویژه خود طراحی گردیده است. غذاهای بومی از نظر ارزش غذایی، در دسترس بودن مواد اولیه، تازگی، عاری بودن از نگهدارنده های شیمیایی و همچنین ارزان بودن از بهترین مواد غذایی در مناطق مختلف کشور محسوب می گردند لذا میتوان گفت غذاهای محلی، مواد خوراکی و شیرینیها که بر اساس تحقیقات انجام شده بخش اعظم آن، پایه گیاهی دارد بخشی از فرهنگ و سبک و سیاق زندگی مردم را نشان میدهند و باید در راستای معرفی و ترویج آنها بین مردم تلاش شود.
(منبع :سایت بستان؛ نوشته مجیدغلامی جلیسه )داستان از این قرار است که در دورۀ قاجار یکی از مصححان کتب چاپ سنگی به نام ابوطالب نائینی که از طلاب اصفهانی و اهل تصحیح و تحقیق در متون دینی بوده، با ناشری به نام محمدحسین کتابفروش که احتمالاً همان محمدحسین بن محمد بن علی خوانساری کتابفروش متوفی 1366ق. و مدفون در تخت فولاد اصفهان است. (رجوع کنید به تاریخ چاپ سنگی اصفهان:( 277 قراردادی برای چاپ دو کتاب عوائد الایام نراقی و حاشیه محمدکاظم بن حسین آخوند خراسانی میبندد؛...