معرّفی کتاب «مطالعاتی دربارۀ خوانسار: عمارت میرمحمّدصادق»، نوشتۀ آقای حسین نجفی زاده
معرفی کتاب : محسن محرابی
سخنی کوتاه دربارۀ مؤلف کتاب:
استاد حسین نجفی زاده در دهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۲۷ در خوانسار به دنیا آمد. وی از «خاندانهای سادات موسوی» و از احفاد «سیّد ابوالقاسم جعفر موسوی خوانساری» (۱۱۵۸–۱۰۹۰ه.ق)، مشهور به «میرکبیر»، از علمای بزرگ اواخر عهد صفویه و مدفون در قودجان است. پدران نجفی زاده همه از علمای دین زمان خود بودند، که از آنها هم تألیفاتی برجای مانده است.
در کودکی در محلۀ رئیسان و در «عمارت میرمحمّدصادق» میزیست. تحصیلات ابتدایی و بخشی از متوسّطۀ خود را در خوانسار (سال 1341) و سپس تا سال 1345 در اصفهان گذراند. آنگاه وارد دانشگاه تهران شد و ابتدا در رشتۀ فیزیک و سپس در ریاضی تا سال ۱۳۴۹ مشغول به تحصیل شد. در سال ۱۳۵۱ به فرانسه و به شهر استراسبورگ عزیمت کرد و دانشجوی فیزیک نظری در مقطع «دیپلم در مطالعات پژوهشی» شد. همین جا بود که با پروفسور «ژرژ مونسونگو»، استاد کرسی فیزیک نظری در «مرکز پژوهشهای علمی» و نیز پروفسور «ژان لازابتی»، استاد کرسی فلسفه در «دانشگاه استراسبورگ» آشنا، و به گذراندن رساله ای با راهنمایی ایشان علاقمند گردید؛ لیکن با ناتمام گذاشتن تحصیل در فیزیک نظری، به شهر نیس فرانسه رفت، و به کسب دانش در رشتۀ «ریاضی و انفورماتیک» تا سال ۱۹۷۵م. مشغول شد، اما هیچگاه از شوق او به «معرفت شناسی» کاسته نشد، تا دوباره به آن رساله بازگردد.
در همین سال به برلین غربی رفت، و ضمن آموختن زبان آلمانی، وارد «دانشگاه فنّی برلین» شد، و باز هم به رشتۀ فلسفه روی آورد. او کارش را با رساله ای دربارۀ «اختلافات مکتب کپنهاگ و پاریس دربارۀ علّیّت» پی میگیرد. وی همچنین به تدریس زبان فرانسوی به عنوان «زبان خارجی» در «انجمن فرانسۀ برلین» پرداخت.
پس از بازگشت به ایران، به تدریس ریاضی به زبان فرانسوی در «مدرسۀ رازیِ» آن زمان، و نیز تدریس زبان آلمانی در «دانشگاه علم و صنعت» و «انجمن فرهنگی آلمان» میپردازد، چنانکه سبب آشنایی او با «هانس کونگ» (Hans Küng)[1] و «یوزف فن اس» (Josef van Ess)[2] نیز همان انجمن بود. در دانشگاههای تهران و تربیت مدرّس نیز به عنوان مدرّس چندین سال به کار مشغول شد. از وی چندین کتاب درسی دانشگاهی به زبان آلمانی و نیز نوشته هایی در دستور تطبیقی و همچنین ترجمه هایی از او چاپ و منتشر شده است[3]. در سالهای اخیر هم بیشترین کارش انتشار آثاری در «در تاریخ و فلسفۀ علم» بوده که برخی از آنها با استقبال فارسی زبانان در سراسر دنیا روبرو شده است[4].
دربارۀ کتاب:
کتاب «مطالعاتی دربارۀ خوانسار: عمارت میرمحمّدصادق»، به بررسی و تبیین چگونگی بنیان «محلۀ رئیسان» و «عمارت میرمحمّدصادق» و ویژگی معماری آنها اشاره دارد. کتاب هرچند تنها 40 صفحه را شامل میشود، اما از حیث آشنایی با موضوعاتی چون: مراحل و چگونگی ساخت «محلۀ رئیسان» و «عمارت معروف میرمحمّدصادق» در خوانسار، نوع معماری و ویژگیهای منحصر به فرد امکنۀ فوق، معرّفی شخصیّتهای علمی و مذهبی، و به طور کلّی، واکاوی بخشی از تاریخ معاصر و نیز معماری ابنیۀ خوانسار در دورۀ قاجاریه، بسیار مفید و حائز اهمیّت است. با مطالعۀ این کتاب میتوان دریافت که بنیان «کوی رئیسان» و «عمارت میرمحمّدصادق» در زمانی رخ داد که هنوز خانه های خوانسار حالتی کاملاً سنّتی و بی پیرایه داشتند، امّا اقدامات عمرانی «میرمحمّدصادق» و ساخت ابنیۀ جدید، نوید معماری نوین و پیچیده تری را نسبت به گذشته به اهالی خوانسار میداد، و حضور معماران و استادکاران برجستۀ اصفهانی در ساخت این ابنیه نیز، شاید تجربۀ گرانمایه ای بود که در اختیار معماران محلّی خوانسار قرار گرفت و ایشان را به سبک و اصول معماری عهد قاجاریه بیشتر آشنا ساخت.
همچنین تصاویر و عکسهایی هم که نویسنده در اختیار گذاشته است، کمک فراوانی میتواند به پژوهشگران و محققان محلّی در باب مطالعه و شناساییِ معماری خانه های قدیمی و تاریخی عصر قاجاریه در خوانسار بکند. کتاب حاضر به تازگی (در سال 2017 میلادی) در سانفرانسیسکو واقع در ایالات متحده چاپ گردیده و انتشارات آمازون نیز آن را منتشر و توزیع کرده است[5].
محتوای کتاب:
نویسنده پس از بازگشت به زادگاه خود (که پس از نیم قرن دوری و هجران اتفاق افتاد)، و در مدّت هفت ماهی که در خوانسار اقامت داشت (به سال 1391)، به شناسایی و مطالعۀ آثار و ابنیۀ برجای مانده از نیاکان خود همّت فراوان گماشت، و دستاوردهای خود را در همان سفر، ذیل: «مطالعاتی دربارۀ خوانسار» منتشر کرد[6].
در کتابش ابتدا به معرّفی «میرمحمّدصادق» و تبار او میپردازد. «میرمحمّدصادق» در سال ۱۲۰۸ه.ق/ ۱۱۷۳ه.ش در خوانسار به دنیا آمد. او یکی از فرزندان «سیّد مهدی کبیر» صاحب «رسالۀ ابوبصیر» و از شاگردان «میرزای قمی» است. سیّد مهدی در علم رجال، فقه و اصول و حدیث تبحّر داشت. وی به سال ۱۱۸۲ه.ق در خوانسار به دنیا آمد و در 1246ه.ق در کربلا در گذشته است. سیّد مهدی خود فرزند «آقا سیّد حسن» از علمای بزرگ و از فرزندان «آقا سیّد حسین» (م. ۱۱۹۱ه.ق و مدفون در خوانسار) است، و نکتۀ جالب اینکه، «میرزای قمی» (که استاد همین سیّد مهدی کبیر است)، شاگرد و شوهرخواهر مرحوم «آقا سیّد حسین» میباشد. سیّد حسین نیز پسر «سیّد ابوالقاسم جعفر»، معروف به «میرکبیر»، و مدفون در قودجان از توابع خوانسار است که او هم از شاگردان «علاّمۀ مجلسی» و نیز از علمای بزرگ عصر خود محسوب میشود.
مؤلف در ادامۀ نوشته هایش در همین بخش، به انگیزۀ «میرمحمّدصادق» از ساخت عمارتی درخور شئون خود میپردازد و بیان میدارد که وی اندکی پپش از درگذشت پدر، و البته با مشورت حاکم قجر، معماران و استادکاران اصفهانی را، که خود یا پدرانشان در ساخت و گسترش «مسجد چهارراه» خوانسار (بخشی از مسجد جامع بعدی) در سال ۱۱۳۴ه.ق دخیل بوده اند، به کار میگیرد. این استادکاران درمییابند که با معماران محلی و خصوصاً مصالح بومی نمیتوانند کاری از پیش ببرند. لذا در آغاز در جستجوی زمینی برآمدند که از گزند سیل مصون بماند و نیز جهت قبله (به سبک عمارتها و مساجد صفوی) رعایت شود.
در صفحات بعدی، نویسنده سپس به توصیف و تشریح دایره وار بناها و مراحل ساخت و ساز عمارت میپردازد. اشارۀ او به دایرۀ دوم مشتمل بر چندین بناست که به ترتیب شامل بناهای: جنوبی، غربی، شمالی، شمال شرقی، جنوب شرقی و شرقی میباشند. وی از سبک استفاده از باغهای ایرانی در این معماری میگوید تا حمامهای اختصاصی، تاقها و رواقهای چشم نواز و نورگیرهایی با اشکال منتظم، سنگ فرشهای مجلّل، ستونهای سنگیِ یکپارچۀ عظیم به شکل شش وجهی های منتظمِ صیقل داده شده و خوش تراش، اصطبل، اتاقهایی با پلکانها و تاقچه های متعدّد همراه با نقّاشیهای دل انگیز و خوشنویسیهای فراوان آیات قرآنی و اشعاری در وصف بنا در کنار گل و مرغهای منقوش بر روی تیرهای سقف و چشم اندازی بر باغچه های درختکاری شده؛ که همگی آنها در بخش دایرۀ دوم و بناهای جنوبی و غربی واقع شده اند.
در ادامۀ همین قسمت دایرۀ دوم، به توصیف مسجد (مسجد رئیسان) در بخش شمالیِ عمارت و نیز معماری و چگونگی توسعۀ آن میپردازد. مسجدی که از گلدسته و گنبد در آن هیچ نشانی وجود ندارد، و معماریش نیز ساده و بی پیرایه است، و سابقاً در آن، به رسم معهود در دهۀ اول محرّم، مجالس روضه خوانی در عزای حسین(ع) برپا میگردید. آنگاه به شرح قسمت بنای شمال شرقی از همین دایرۀ دوم پرداخته و از بنایی بسیار ساده اسم میبرد که بدان «بیرونی» میگفتند و اختصاص به ملاقات با میهمانانی داشت که ممکن بود دقایقی یا ساعتی با اهل «عمارت» کاری داشته باشند، بی آنکه اجازه یابند به خود «عمارت» وارد شوند یا از محلّ آن تصوّری داشته باشند. این بنا را میتوان به «اتاق انتظار»ی تشبیه کرد، که میهمانان برای ملاقات یا دیدار موقّت با اهل خانه در آنجا منتظر میماندند. همین اصل در سایر بناهای دایرۀ دوم نیز جاری است.
در ادامۀ توضیحاتش، به بنای جنوب شرقی میرسد، که آن هم بسیار ساده با حیاط کوچکِ دارای حوضی در وسط آن است. ساختمان مزبور دارای سقفهایی پوشیده شده با تیرهای چوبی زمخت و تختۀ بدون رنگ آمیزی، گچ بُری ابتدایی، سقف آراسته به برخی سوره های کوتاهِ قرآن کریم، و نیز اتاقهایی بسیار ساده و فاقد هرگونه تزیینی است. تنها اتاقی که پنجره ای رو به «عمارت» دارد، تیرها و قابهای رنگ آمیزی و نقّاشی شده دارد که البته نه زراندود و نه در طراز «عمارت» است و در سال 1278ه.ق بنای آن به اتمام رسیده است[7]. در قسمت شرقی هم، از بنایی نام میبرد که متشکّل از دو اتاق بزرگ و یک گوشواره[8] است که پنجره هایش مشرف به «عمارت» است و حیاطی هم برای آن تدارک دیده شده که در جنوب آن در و پلّکانی قرار دارد که به بنای جنوب شرقی میرسد. از نظر نویسنده، این اصل در همۀ بناهای دایرۀ دوم با وسواس خاصّی رعایت شده تا میزبان بتواند بدون بازگشت به «عمارت»، میهمانانی را که در هر یک از بناهای دایرۀ دوم در انتظار او هستند ملاقات کند، بی آنکه ناگزیر به بازگشت به خانۀ خود باشد[9].
نگارنده در بخش بعدی به توصیف و تشریح بناهای دایرۀ سوم و محیط و مناظر اطراف آن میپردازد. از نظر او، این بناها منحصراً به خدمه ای (به جز خدمۀ زن و اصطبل بانها) اختصاص دارد که به زندگی در کنار «عمارت» ناگزیرند، امّا هرگز عمارت اصلی را به چشم خود ندیده اند. این مردم همگی به گویش خوانساری حرف میزنند و زندگی بسیار ساده ای دارند. از صنف بنّا، آشپز و کارگرند و قلباً نیز ارادت خاصّی به ساکنین «عمارت» دارند و به کار برای آنها افتخار میورزند. در این دایره، سرایی، بازاری و کاروانسرایی قرار دارد که فاصله اش با «عمارت» چند ده متری بیشتر نیست. هدف از ساخت کاروانسرا هم، تدارک جایی برای رعایا و پیله ورانی بود که محموله های خود را که به عنوان مال الاجاره به «عمارت» بدهکارند، بتوانند تحویل دهند و یا به فروش برسانند. این بنا کسانی (همچون مسافران و بازرگانان و تجار غیر بومی) را هم در خود جای میداد که مجبور بودند شبی را در خوانسار سپری کنند[10].
در ادامۀ مطالعۀ صفحات کتاب، به بخش «عمارت میرمحمّدصادق» یا به عبارتی «باغ ارمی» میرسیم، که از اهمیّت بیشتری نسبت به دیگر بناها برخوردار است. از نگاه مؤلف، این «عمارت» را شاید بتوان همسنگ و همتراز عمارتهای صفوی مانند عالی قاپو یا چهل ستون دانست که دیوارهایی بلند، با رخهایی کنگره دار بر بلندای آن، و درهای متعدّد و بی شباهت به یکدیگر دورتادور آن را فراگرفته است. درهای دورتادور گاهی نشان از مطبخی، انباری، اصطبلی، شبستانی، یا دربِ ورودی به بناهای دایرۀ دوم دارند، که ضخیم و از چوب گردو هستند. طاقنمای رنگین؛ آجرهای لعاب دار سبزرنگ در زیر طاقنما در چندین ردیف که از ضلع شمال شرقی تا شمال غربی امتداد دارد؛ قابهای رنگ آمیزی و خطّاطی شدۀ زراندود مزیّن به نقوش گل و مرغ و اشعار و آیه های قرآنی در سقف اتاقها؛ درب و پنجره هایی مشبّک از جنس چوب و زینت شده به نقشهایی زیبا و دل انگیز و پوشیده با شیشه های رنگین؛ حیاطی با کف سنگ فرش و دو اصطبل وسیع؛ اتاقهایی وسیع و رنگ آمیزی شده با گچ بریهای ساده و حتّی پیچیده و زیبا به همراه سربخاریهای گچ بری و آینه کاری شده؛ بخشی از ویژگیهای این بنای معروف و تاریخیِ زیبا میباشند. اشعار نوشته شده بر چوب سقفها بیان میدارند که این ساختمان در سال ۱۲۵۴ه.ق (= باغ ارمی = ۱۲۱۷ه.ش) به اتمام رسیده است.
از دیگر خصوصیّات منحصر به فرد معماری این عمارت، تعبیه برف اندازهایی مستطیل شکل و نیز اتاقی موسوم به «کیبون» (در اصطلاح اهالی محلی) در ساختمان بوده است. از کیبون برای نگهداری میوه و محصولاتی که باید در معرض هوای خنک قرار بگیرند استفاده میشد. اتاقهایی تودرتو و بسیار زیبا، وجود «شاه نشین» در قسمت ارسی[11]، و سایر موارد، از دیگر ویژگیهای بارز «عمارت میرمحمّدصادق» به شمار میروند.
به گفتۀ مؤلف، با پایان عمارت مزبور به سال ۱۲۵۴ه.ق، میرمحمّدصادق در جستجوی نامی درخور شأن و مناسب برای آن برمی آید، و بدین ترتیب نام «محلّۀ رئیسان» را برای کوی خود برمیگزیند[12]، از آن جهت که گروه کثیری از رؤسای علمای خوانسار که همه از احفاد میرکبیر بودند، در این محّل سکونت داشتند[13].
در بخش پایانی کتاب و در ذکر «محلّۀ رئیسان و تطاول زمان» هم، نگارنده اشاره ای به سیر و تحوّل محلّه و عمارت نوبنیان رئیسان و نیز اوضاع و حوادث ایجاد شده پس از درگذشت میرمحمّدصادق میکند. آنگاه به تشریح و بررسی علل و عوامل نابودی و فراموشی آثار و ابنیۀ فاخر اجدادش میپردازد و موارد متعدّدی را از دلایل مهم از دست رفتن اهمیّت کوی رئیسان و تخریب بخشهایی از بناهای آن منطقه ذکر میکند[14]. در تحلیل عواملی که نویسنده برمیشمرد، میتوان اینگونه دریافت، از زمان میرمحمّدصادق تا سال 1297ه.ش، اقدامات عمرانی فراوانی در شهر صورت گرفت، و تأسیس و شکوفایی محلّۀ رئیسان یکی از این اقدامات عمرانی محسوب میگردد؛ اما با حوادث رخ داده در همان سال، و پس از آن، از حوالی سال 1300ه.ش به بعد، در حقیقت اهمیّت آن کاهش یافته و به تدریج رو به ویرانی میرود. آنچه میرمحمّدصادق و نسلهای بعدی اش به آن ارج می نهادند، صد سال بعد دیگر اهمیّت خود را به کلّی از دست داد.
پینوشت:
1- کشیش و نویسندۀ کاتولیک سوئیسی.
2- اسلام شناس آلمانی و استاد بازنشستۀ دانشگاه توبینگنِ (Tübingen) آلمان.
3- نک:
http://www.najafizadeh.ir/?page_id=4498 http://www.najafizadeh.ir/?page_id=4227
نیز بنگرید: نجفی زاده، حسین؛ مطالعاتی دربارۀ خوانسار: عمارت میرمحمّدصادق (ساخته شده در سال 1254 قمری، 1217 خورشیدی)، سان فرانسیسکو (ایالات متحده): نشر آمازون، 2017.
4- https://www.researchgate.net/profile/Hossein_Najafizadeh
5- نحوۀ توزیع این کتاب در سایت آمازون قرار داده شده است:
https://www.amazon.com/Imarat-i-Mir-Muhammad-Sadiq-Najafizadeh-org/dp/1548471267
6- از آن جمله است:
- «خوانسار: بازاربالا»؛
http://www.najafizadeh.ir/?p=133
- «خوانسار: سیّد حسین ابن ابوالقاسم جعفر»؛
http://www.najafizadeh.ir/?p=151
- و «خوانسار: ابوالقاسم بن الحسین الحسینی الموسوی»؛
http://www.najafizadeh.ir/?p=188
7- در تداول عامّ، مسامحتاً آن را «منزل یا خانۀ ابهری» مینامند.
8- «گوشواره» آن است که بر دو جانب درِ ورودیهای ساختمان، دو ستون بنا کرده و نیم آجر عقبتر سازند (فرهنگ فارسی معین).
9- همان، صص 3-11.
10- همان، صص 12-17.
11- «اُرُسی» نوعی در یا پنجرۀ مشبّک است که رو به حیاط باز میشود (فرهنگ فارسی معین).
12- همان، صص 17-29.
13- ص 29 کتاب، به نقل از سیّد محمّدحسن نجفی زاده.
14- نک: همان، صص 29-32.
- ۹۶/۰۷/۲۶