نگاهی کوتاه به ترانه های عامیانه مردم خوانسار
گلناز عصّاری، کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی/
golnazassari@gmail.com
به نقل از فرهنگ بزرگ سخن «ترانه شعری است متشکل از چند بیت مقفا و همسان از نظر تعداد هجاها و مصراعها که با آواز خوانده میشود.» و «ترانهی فرهنگ عامه ساده و در فرم چند بیتی است که میراث شفاهی و متأثر از روح مردم نواحی مختلف است.» (انوری،1381: 1683)
ترانه های روستایی و به عبارت صحیحتر ترانه های عامیانه، بیان حال و نماینده اندیشه ها و تخیلات ساده و بی پیرایه طوایف مختلف ایران است که در روستاها و میان ایلات و قبایل به آهنگی دلنواز خوانده میشود.
این ترانه ها سرایندگان مشخص ندارد و در دیوان و دفتری هم گردآوری نشده است و فقط بر سر زبانها باقی مانده و کسی را دسترسی به مجموعه ی آنها نیست. هنوز قسمتی از این ترانه ها در روستاهای ایران معمول است.
شعرها عبارت ساده ای است که عموماً از سه خط تجاوز نمیکند و همیشه به آواز خوانده میشود. ترانه ها کاملاً ایرانی و ساخته و پرداخته مخصوص این سرزمین است که اغلب بر وزن مفاعیلن- مفاعیلن- مفاعیل یا مفاعیلن-مفاعیلن- فعولن سروده شده است که آن را چهارپاره نامند. معمولاً در بحر هزج مسدس مقصور سروده شده است و گویا این وزن عروضی نیست؛ بلکه هجایی و مربوط به تمدن ایرانی پیش از اسلام است. کوتاهی و سادگی و روانی دوبیتی باعث پیشتازی و محبوبیت بین مردم بوده است.
در این گونه ی شعر مصراع نخست، دوم و چهارم هم قافیه است. قافیه مصرع آخر در پایان یا پیش از کلمه ی آخر مصرع قرار میگیرد. گاهی مصرع سوم تکرار مفهوم مصرع دوم است و مصرع آخر هم نتیجه و خاتمه دوبیتی است.
بنمایه و مضمون ترانه ها اصولاً عاشقانه، شکایت از بخت و اقبال، نفرین، غم غربت، شکایت عاشق و معشوق از یکدیگر است. احساساتی پاک و ساده که در غالب شعری ساده رخ مینماید. عواطف روستانشینان به شکلی صریح و بیباکانه اظهار شده و دامنه کلمات و عبارات به طور ظریفی کشیده و پهن میشود و اشارات و تعبیرات زیادی برای یک موضوع در آن به کار برده میشود.
بخش اصلی این ترانه ها را میتوان شامل ترانه های کار و لالاییهای مادرانه دانست، البته اشعاری که در سوگواریها خوانده میشده هم قسمت وسیعی از اینهاست.
اهمیت و نقطه ی اوج تصنیف های شفاهی در شناخت مردم یک منطقه است. دریغ که از هزاران هزار تصنیف و قول و ترانه که به مناسبتهای مختلف و حوادث گوناگون سروده شده، تنها تعداد انگشتشماری در دست است.
بخش قابلت وجهی از این ترانه ها را میتوان زنانه نامید؛ به این معنا که بیشتر بین بانوان و دختران جوان جریان داشته است.
خاله لیلا، هشتاد ساله از روستای ویست، متلی را نقل میکند که در دل خود یک لالایی دارد که او نیز این را برای کودکان خود میخوانده است:
لالا لالا لالا لالا
دو دُردانه
گدا آمِد درِ خانه
نانِش دادُم به کف دستی
دَرِش کردُم به چوق دَستی
علی سلطان به شِکاره مَحَمَد جان به گهواره
لالا لالا لالا لالا لا
لالاییها نخستین آموزه های فرهنگی مادر به فرزند است و در واقع نوعی آموزش و پرورش غیرمستقیم برای شکلگیری هویت و شخصیت افراد است که زمزمه وار و مدام در گوشش خوانده میشود.
بیان عشق و سرمستی در دل اشعار عاشقانه بسیار برجسته است و باز خاله لیلا با صدای گرمش میخواند:
گُلُم تا تو نِیایی مُن نَخَندُم نه سورمه چشم کُنُم نه سر بِبَندُم
گل سرخ و سفیدُم کی مِیاهی بنفشه بَلگِ بیدُم کی مِیــــــاهی
تو که گفتی وقتِ گل میاهُم گل عمرُم سر اومد کی میــــاهی
همانطور که گفته شد سادگی و بیپروایی در این اشعار موج میزند و منبع آنها بیشک ذهن ساده زیست روستایی است.
خاله فرخ از قالیبافان روستای رحمتآباد که حدود 100 سال دارد، با حافظه ای شگفت و صدا و انرژیای نادر چنین میخواند:
تو را از دورُ میبینُم بسُم نیست به جایی رفتَیی که دسترَسُم نیست
خداوندا ببین این حال ما را که امشب میبرن حقدار مــــا را
که امشب میبرن تختش میبندَن حنای شادیو دستش میبنــــدَن
خداوندا ببین این حال ما را که امشب میبرن حقدار مـــا را
چنان که عیان است این دو ترانه از ترانه های کار است که قطع به یقین هنگام بافتن قالی زمزمه میشده است. ترانه های کار، شعرهای ساده ای است که فرد بی ارتباط و یا پیرامون شغلش زیر لب زمزمه میکرد. این آواز و ترانه اغلب برای سرگرمی بوده؛ چنانکه جمعی و به صورت همخوانی و تکرار خوانده میشده و فضای کار را از کسالت و خستگی رها میساخته است.
ترانه های روستا در ایران نزدیکی بسیاری دارند و بیشتر اوقات تنها در گویش و لهجه تفاوت است. جذابترین بخش این اشعار همان تکیه ها و تحریرهایی است که به واسطه گویش و لهجه فرد خواننده به وجود آمده است.
فاطمه خانم62 ساله از خوانسار به خاطر دارد که این ترانه را هنگام کودکی میخواندند که احتمالاً برای بازی و سرگرمی بوده است:
رُقِّیَه بَشه پشتبونَه دَسِژ بیکِرت مین هِمــــونَّه
بَژ حِمِرت گِرتکونَه پِنجِهی پاژ خین بِرنومَــــه
مانیژ اژوات واویلا بُوباژ اِژوات واکــــــــینی
چُلِیَه بار، پاکِژ کِر دَم حموم قاضی خاکِژ کِــر
در ترانه ها به گویش خوانساری، یافت و دریافت واژگان خاص، اصطلاحات ویژه و کنایات اهمیت بسیار زیادی دارد و از این رو میتوان به منبعی مردمی و غنی از واژگان یک گویش دست یافت.
کتابنامه
انوری، حسن. (1381). فرهنگ بزرگ سخن. ج 3. تهران: سخن.
بهرامپور، غلامرضا. (1394). «چاربیتی: ادامهی شعر شفاهی در ایران». ». فصلنامه فرهنگ و ادبیات عامه. سال 3. شماره5. پاییز و زمستان 1394
جعفری، محمد. (1394). درآمدی بر فولکلور. تهران:جامی. وزیری.
جمالی، ابراهیم. (1387). لالایی در فرهنگ مردم ایران. تهران: صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، مرکز تحقیقات.
کوهی کرمانی، حسین . (1327). هفتصد ترانه از ترانه های روستایی ایران. تهران: کتابخانه ابنسینا.
محسنی، مرتضی؛ کمرپشتی، عارف؛ شیبانیاقدم، اشرف؛ قسیمی، سهیلا. (1394). «تحلیل محتوایی دوبیتیهای شهرستان سوادکوه». فصلنامه فرهنگ و ادبیات عامه. سال 3. شماره5. بهار و تابستان. 1394.
- ۹۵/۱۰/۰۵
عالی بود