...تاریخ مردم خوانسار

History of Khansar People

...تاریخ مردم خوانسار

History of Khansar People

...تاریخ مردم خوانسار

برای شناخت خصیصه و سرشت یک جامعه، هیچ نموداری بهتر از نوع تاریخی که می نویسد یا نمی نویسد نیست (ای. ایچ. کار)


استفاده تمام یا بخشی از مطالب و مقالات این وبگاه بنابر اخلاق پژوهشی با ذکر منبع و نویسنده مطلب بلا مانع است .
با تشکر حسین تولایی خوانساری

آخرین نظرات

۱۵ مطلب با موضوع «شخصیت های خوانساری» ثبت شده است

۰۹
آبان
۹۷

تدوین: محسن محرابی (کارشناس ارشد تاریخ)

 

عالِم فاضل، محقّق جلیل، و جامع علوم معقول و منقول، «شیخ میرزا محمّدحسن داورپناه خوانساری» معروف به «قاضى عسکر»، در سال 1297 ه.ق/ 1257 ه.ش (یا به قولی دیگر، حدود سال 1300 ه.ق) در خوانسار و در خاندانى اهل علم و ادب دیده به جهان گشود. پدرش «حاج شیخ میرزا حسین» فرزند «آخوند ملاّ حسن بن آخوند ملاّ حسین» از علما و فضلا و ادباى زمان خود در خوانسار بود. «میرزاحسین» در «مدرسۀ مریم بیگم» خوانسار تدریس میکرد و عدّۀ زیادى از علماى خوانسار در ادبیّات از درس او بهره میبردند. میرزا حسین در سال 1308 ه.ش وفات یافت و در مقابر پاقلعۀ خوانسار (قبرستان غربی) مدفون شد. همسر او (والدۀ میرزا محمّدحسن) هم از سادات مکرّمه و دختر «آسیّدمحمود میراشرف» است که قبرش کنار آرامگاه مرحوم «آقامیرزا محمود ابن الرضا» واقع است.

 


«میرزامحمّدحسن داورپناه خوانساری». منبع: درگاه الکترونیکیِ مجموعه تاریخی، فرهنگی و مذهبی تخت فولاد:

http://takhtefoulad.ir/TakhteFoolad/Pages/Mashahir.aspx?ItemId=1543

 

       شیخ محمّدحسن داورپناه ابتدا در زادگاه خود، خوانسار، و سپس در اصفهان به تحصیل علوم مقدّماتی و دینی پرداخت. برخى از اساتید او در اصفهان عبارتند از: «آخوند ملاّ محمّد کاشانى»، «آخوند ملاّ عبدالکریم گزى»، و «سیّدمحمّدباقر دُرچه اى». او همچنین از شاگردان خاصّ «شیخ محمدحسن اصطهباناتی شیرازى» نیز به شمار میرفت. استاد «جلال الدّین همایى» در اینباره مینویسد: «قاضى عسکر از شاگردان خاصّ شیخ حسن شیرازى، تلمیذ مورد توجّه آخوند ملاّ محمّد کاشانى بود که کار ریاضتش به جنون کشید و من شیخ حسن را در حال جنون زیارت کردم، حالى داشت».

  • حسین تولایی خوانساری
۲۵
مرداد
۹۶




تدوین : حسین تولایی خوانساری

 

 

حسن صدر حدود سال 1325 ه.ق در اصفهان متولد و در هفت سالگی پدرش فوت کرد. او یکی از فرزندان میرزا محمود خوانساری مشهور به صدرالمحدثین یکی از آزادیخواهان مبارز صدر مشروطیت بود. ملا عبدالله خوانسارى پدر میرزا محمود نیز از واعظان و دینداران معروف بود که در سال 1293 هجرى قمرى وفات یافت.

حسن صدر برادر کوچکتر عبدالحسین صدراز خطیبان به نام اصفهان بود ( نگاه کنید به مقاله « عبدالحسین صدر خوانساری و گوشه ی «صدری » در آواز»در همین وبلاگ)بود . دکتر حسن صدر تحصیلات مقدماتی را در مدرسه آلیانس اصفهان طی کرد و همزمان به تحصیل علوم دینی هم مشغول شد . او از برادر خود عبدالحسین معرفت بسیار آموخت و گاه همراه او به مجالس سخنرانی می رفت. که این تجربه خوبی برای سخنوری و خطابت بود. در 22 سالگی به تهران آمد و دوره متوسطه را در دارالفنون طی کرد و دوره سه ساله دانشکده حقوق را به پایان رسانید.

درسال 1312 شمسی به سمت بازپرس عدلیه وارد خدمت دولت شد. درسال 1319 شمسی از خدمت دولت کنار رفت و به شغل وکالت دادگستری مشغول شد.

او درسال 1323شمسی روزنامه قیام ایران را در تهران منتشر کرد. وی از اعضای موثر جبهه ملی

  • حسین تولایی خوانساری
۰۵
خرداد
۹۶



تهیه و تنظیم: محسن محرابی

مرحوم احمد سهیلی خوانساری فرزند «میرزا غلامرضا خان» و زادۀ سال ۱۲۹۱ش در تهران بود. جدّش «میرزا محمد» یا به قولی دیگر «میرزا محمود کتابفروش خوانساری»* از شعرای معروف خوانسار در عهد قاجار و از آزادیخواهان بنام مشروطه به شمار میرفت که در بازار بین الحرمین تهران، مقابل منزل ملک‌التجار، به کار کتاب‌فروشی و چاپ کتب فارسی و عربی اشتغال داشت. این میرزا محمود در دورۀ اول مجلس شورای ملی نمایندۀ منتخب صنف کتابفروشها در مجلس نیز بود و حتی اولین دسته از محصلین خوانساری هم که برای کسب علوم جدیده به تهران می آمدند، تحت سرپرستی او به تحصیل میپرداختند.

مرحوم احمد سهیلی خوانساری در هنر و ادب تبحر کامل داشت و تذهیب و نقاشی و خوشنویسی و کتاب شناسی و شاعری و نویسندگی و حتی عتیقه شناسی و غیره را به خوبی میدانست. وی از آغاز جوانی در سلک ادبا و شعرای زمان درآمده و از اعضای فعال انجمن‌های ادبیِ «حکیم نظامی»، «ایران» و «فرهنگستان» شده بود و به مدّت چهار دهه نیز سمت سرپرستی یا مدیریّت «کتابخانۀ ملی ملک» را بر عهده داشت. اشعار او به طور پراکنده در نشریّات مختلف منتشر می‌شد ولی تا اواخر عمرش به صورت دیوان منتشر نشده بودند تا آنکه به سال ۱۳۶۷ گزیده‌ای از شعرهای او با عنوان «افسانۀ عمر» توسط «عبدالله فرادی» خوشنویسیِ بازنویسی و منتشر شد.

مرحوم سهیلی گویا بعد از انقلاب مدّتی را در فرانسه اقامت گزید اما در اواخر عمر به ایران بازگشت و سرانجام در سال 1373 بر اثر کهولت سن و بیماری در تهران درگذشت. روحش شاد و یادش گرامی باد.

 

پینوشت:

* در کتاب «تذکرۀ شعرای خوانسار» نوشتۀ یوسف بخشی، نام نیای احمد سهیلی خوانساری، «آقا محمد» (بخشی، 1336: 119)، و در کتاب «دورنمای خوانسار» تألیف مرحوم فضل الله زهرائی نیز «میرزا محمود کتابفروش» درج شده است (نک: زهرائی، 1341: 85. نیز: بهنود، 1373: 236).

 

 

منابع:

بخشی، یوسف؛ تذکرۀ شعرای خوانسار، تهران: مؤسّسۀ مطبوعاتی میرپور، 1336، ص119.

بهنود، مسعود؛ خواجۀ خط و ادب از دست شد، تهران: ماهنامۀ کلک، ش53، مرداد ۱۳۷۳، صص235-239.

زهرائی، فضل الله؛ دورنمای خوانسار، با مقدمۀ حسین واعظ زاده، تهران: نشر مؤلف، چاپ رنگین، 1341، ص85 و 102.

نفیسی، سعید؛ به روایت سعید نفیسی، تهران: مرکز، ۱۳۸۱، ص559.

 


  • حسین تولایی خوانساری
۲۲
اسفند
۹۵

تدوین: محسن محرابی

کارشناس ارشد تاریخ ایران دورۀ اسلامی از دانشگاه اصفهان



                                                                   


میرزا حبیب الله خان خوانساری[2] که به «میرزا حبیب آخان خوانساری» نیز مشهور بود، از رجال شریف خوانسار و از مجاهدین و آزادیخواهان معروف عصر مشروطه میباشد. وی در سال 1257 خورشیدی در خوانسار به دنیا آمد[3] و اگرچه از دوران کودکی و نوجوانی او اطلاعاتی در دست نیست، اما گویا از همین اوان نوجوانی به فعالیّتهای سیاسی و مخالفت با دربار مستبد و خائن قاجار علاقمند شده بود. به سال 1277ش و در سن بیست سالگی جلای وطن کرد و فعالیّتهای رسمی خود را هم در سیاست و مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی به طور رسمی در سال 1281ش و پس از مراجعت از همدان و کرمانشاه به تهران آغاز کرد؛ آنچنان که مینویسد: «به واسطۀ روح یگانگی و اتحادی که داشت در بین اهالی مملکت ایجاد میشد، خیلی خوشحال بودم، و از این رو زندگی من با معاشرت و همرزمی با آزادیخواهان حقیقی میگذشت ...» (صدر، 1358: 104).

  • حسین تولایی خوانساری
۳۰
دی
۹۵

                                                                   


خاطره ایی از سیره آیت الله العظمی خوانساری از زبان آیت الله حاج سید مهدی ابن الرضا به تحریر حجت الاسلام حاج سید محسن ابن الرضا:  

منبع: مرجع متقین،نگارش محمد تقی انصاری خوانساری ، انتشارات انصاریان، صص 337 تا339 .

هنگامی که قصد تأسیس حوزه علمیه ولی عصر خوانسار را داشتم مکرر خدمت آن مرجع عظیم الشان میرسیدم از جمله یک روز برای امضاء اساسنامه خدمت ایشان شرف یاب شدم.روزی بود که مجلس ختمی از طرف آیت اله خوانساری برای مرحوم آیت اله حاج میرزا عبداله چهلستونی درمسجد سید عزیز اله منعقد بود و خود آقا قصد شرکت در آن مجلس را داشتند. طبعاً بنده نیز احساس کردم زمان مناسب نیست و اظهار کردم وقت دیگری خدمتتان برسم. مرحوم آقا

  • حسین تولایی خوانساری
۱۹
آذر
۹۵


در آن زمان ­ها مجالس سخنرانى عمومى و پرورش افکار هنوز در ایران معمول نشده بود یا بسیار نادر بود.  براى عامه مردم بهره مندى از سخنان وعاظ فاضل در مجالس تعزیت و جشن­ها، فرصت فرهنگى مناسبى بود. صدر به منبر مى­رفت و به سخن بلند مى ­گفت و انعکاس سخنانش در شهر مى ­پیچید. او از همان آغاز جوانى شهرت به سخنورى پیدا کرد.  او را از اصفهان به تهران دعوت مى ­کردند، به ویژه در ماه هاى محرم و صفر، که به گونه ­اى میدان پرورش افکار توده مردم بود. در خطابه­ ها از فضایل اخلاقى و معنوى آزادگى و آدمیت سخن می­گفت، شعرهاى خوب فارسى را با آواز خوش در سخنش مى ­آمیخت. چون« زبان فرانسه» می ­دانست از حکماى اروپا هم سخنانش را زیور مى­ داد.

صدر در خطابه­ ها ى بلیغ منبرى خود از عظمت آفریدگار و جهان پرشگفتى رستنى­ ها و جنبدگان سخن مى ­گفت. او کتاب معروف منجم فرانسوى آن زمان کامیل فلاماریون را خوانده و فهمیده بود. گفته­ ها ى آن دانشمند را به زبان ساده با تعبیر ها ى خوش آمیخته به شعر فارسى مناسب بیان مى­ کرد. سخن را از حکمت الهى آغاز مى ­نمود، آنگاه حوادث اجتماعى و ملى روز را در میان مى­ آورد و در پایان سخن از روایات دینى یاد مى ­کرد. ملک الشعرا­ی بهار که در سال 1312ش از تهران به اصفهان تبعید شده بود، چهل روز در منزل صدر میهمان او بود.  بهار در گفتار پنجم از

مثنوى کارنامه زندان از صدر یاد مى کند:

در صفاهان شدم به خانه صدر شیخ عبدالحسین عالى قدر

میهمان کرد بنده را چل روز شرمسارم ز لطف ها ش هنوز

براى نوجوانان و مردم به مانند سخنرانِ  پرشور دانشگاهى بود.  موسیقى دانان معروف آن زمان آواز صدر را از نظر موسیقى کم مانند خوانده بودند. شعر خوب و گرایش به خِرد نیز بر ابهت خطابه هاى او مى ­افزود.

بر سر منبر ها ى دینى سخنان بلند از آزادى گفتن، فضایل سنتى و ملّى را در جامه ­ی شعر و ادب جلوه گر کردن، ناگزیر گوینده را وجیه الملّه مى­کند و حسد همگنان را بر مى انگیزد. صدر المحدثین جوانِ سخنگوى، از این گرفتارى ­ها بى نصیب نماند. رقیبان در گفتگو و بازرسان در کمین بودند. کارش به شهربانى و به زندان هم کشید. وی سرانجام بعد از تحمل زندانی و تبعید به شیراز و بوشهر در سال 1315 شمسی فوت کرد. دشمنان بر سر زبانها انداختن که او خودکشی کرده است اما شواهد همه حاکی از این بود که این خطیب توانا را مسموم و به قتل رساندند. قبر وی در تکیة حاج محمدجعفر آباده‌ای واقع در تخت فولاد اصفهان است.

ملک الشعرای بهار در وصف او چنین سروده است:

گر که «صدر» اندر اصفهان نبدی              اصفهان نیمه جهان نبدی

گر نبدی زبان گویایش                            در دهان ادب زبان نبدی

منابع:

رضا، فضل الله،حسن صدر خطیب و  نویسنده دلیر، مجله بخارا، سال سیزدهم، شماره 76، مرداد و شهریور 1389ش.

 

  • حسین تولایی خوانساری
۱۹
آذر
۹۵



عبدالحسین صدر در 1313 هجرى قمرى در اصفهان به دنیا آمد. وی فرزند میرزا محمود خوانساری مشهور به صدرالمحدثین یکی از آزادیخواهان مبارز صدر مشروطیت بود. ملا عبدالله خوانسارى پدر میرزا محمود نیز از واعظان و دینداران معروف اصفهان بود که در سال 1293 هجرى قمرى وفات یافت.

عبدالحسین نزد پدر و فضلای مدارس شهر اصفهان مقدمات علوم دینى، ادبى و حکمت را فرا گرفت و سپس به تدریس ادبیات پرداخت. عبدالحسین جوان تشنه دانش و معارف بود.  او در اصفهان زبان فرانسه را از طریق مدرسه آلیانس آموخته و بر اثر استعداد بی نظیر خود اصول علوم جدید و گستره شعر و ادب فارسى را نیز فرا گرفت. صدر از کودکى استعداد طبیعی شگفتى در موسیقى داشت، پرده ها و گوشه­هاى موسیقى ایرانى را خوب می ­شناخت.

 در کنار صدا ى گیراى خوش و آواز بلند و حنجره داوود ى،  آشنایى او با شعر و ادب فارسى و موسیقى، در خطبه هایش، نغمه­هاى دلنشین مى ­آفرید. آمیختگى شعر ناب فارسى با نواى دلپذیر موسیقى توانست هنر کلامی او را به او­ج برساند. عبدالحسین صدر از معدود سخنورانى بود که به شعر و موسیقى اشراف  داشت از این روى مجلس وعظ او محفل پرشور هنر کلامی خردمندانه بود. اطلاعات علمی به روز و قدرت بیان و صداى خوش او شنوندگان را مسحور می­ کرد و آواز دو دانگ را به سرحد کمال می ­رساند. بعضى موسیقى دانان موثق از قول استاد «ابوالحسن صبا­» موسیقى دان معروف مى­ گویند «در یکى از ماه هاى تابستان سال( ؟) تصمیم گرفتم که براى دیدار و گفتگو با این روحانى هنرمند به اصفهان بروم در اصفهان به من گفتند که صدر در یکى از باغ هاى اطراف زاینده رود به سر مى ­برد بدون اطلاع قبلى به دیدار او رفتم . وارد باغ شدم، صدر را دیدم که بى عمامه نشسته بود و شعرها ى زیر را به آهنگى بس دلاویز در مایه افشار ى مى ­خواند:

          دل بردى از من به یغما اى ترک غارتگر من

                    دید ى چه آوردى ای دوست از دست دل بر سر من

اول دلم را صفا داد آئینه­ام را جلا داد

  آخر به باد فنا داد عشق تو خاکستر من

(منسوب به صفاى اصفهانى)

من آنچنان محو شنیدن این آواز شدم که مدتى بى اختیار در حالت بهت و سکوت ماندم و براى اینکه رمز و راز آهنگ را همانگونه که عبدالحسین صدر مى­خواند، ثبت و ضبط کنم بلافاصله نُت آن را نوشتم».

استاد صبا به یاد آن خواننده آن را گوشه صدر ى نامید که هم اکنون یکى از گوشه­ ها ى ردیف موسیقى ایرانى است.

  • حسین تولایی خوانساری
۲۱
آبان
۹۵

                                                                                   مرحوم آیت الله حاج سید محمد علی ابن الرضا خوانساری

فراموش نمی کنم در یکی از ایام ماه ربیع المولود به مناسبت میلاد با سعادت حضرت رسول اکرم (ص) و حضرت امام صادق(ع) ایام نشاط و شادی مؤمنان، اکثر علما ، وعاظ و طلاب خوانسار در جلسه ای به عنوان جشن، محضر مرحوم آیت الله حاج محمد علی ابن الرضا بودند.

حقیر طلبه نوجوان و در حدود 12 یا 13 ساله بودم. با دوستان دیگر طلبه حضور داشتیم برای ایجاد نشاط و سرور مؤمن ، یکی از منبری هاو  وعاظ محترم خوانسار پیشنهاد دادندکه بازی تفریحی «پر یا پوچ!» را اجرا کند.

  • حسین تولایی خوانساری
۰۱
شهریور
۹۵

میرزا ابوالقاسم بن باقر بن الآقا حسین بن الطبیب معروف به «حکیم باشی» از طبیبان مشهور دیار خوانسار و حتی مناطق دیگر چون اصفهان بود. در خوانسار و اصفهان نزد بزرگان به دانش اندوزی پرداخت. وی در سال 1321 هجری قمری فوت کرد. مدفن وی در قبرستان شرقی است. صدر المشایخ (اختر) ماده تاریخ وفات او را این چنین به شعر آورده است:

چون از این دار فنا رفت سوی بزم جنان                          عیسی عصر و مسیحای زمان قطب جهان

بهر تاریخ وفاتش رقم زد اختر                                       رفت  عیسی نفسی یا ملکی سوی جنان

از طبابت و معالجات وی در امراض سخت حکایتهای بسیاری نقل شده است. از جمله آیت الله العظمی حاج سید احمد خوانساری در تبیین یکی از موارد فقهی در جلسه درس خود از او  حکایتی جالب نقل کرده است، وی چنین می­گوید:

«یکی از منسوبین علامه حجه الاسلام سید محمد باقر شفتی در اصفهان(ظاهراً دختر ایشان) دچار مریضی سختی شد. طبیبان اصفهان از معالجه او عاجز ماندند، علامه شفتی دستور داد آقا میرزا ابوالقاسم حکیم باشی را از خوانسار برای معالجه احضار کنند. حکیم باشی در خانه علامه حضور یافت و درمحضر اطبا اصفهان، تنها راه درمان را در فَصَد (در طب قدیم گاهی به منظور کم کردن زیادی خون و گاه برای انحراف خون از عضو آسیب دیده فصد صورت می‌گرفت. مثلا فردی که دچار التهاب و پرخونی ناشی از التهاب در عضوی می‌شد برای تقلیل درد و التهاب و پرخونی، فصد را در نزدیک‌ترین رگ محل درد انجام می‌داد و مقداری خون می‌گرفت، اما اگر منظور پیشگیری از درد باشد دورترین رگ را برای فصد انتخاب می‌کنند) دانست.

همه اطبا حاضردر مجلس با عمل فصد مخالفت کردند اما حکیم باشی بر نظر خود پافشاری کرد و گفت تنها راه علاج او زدن رگ است  واگرنه خواهد مرد. پافشاری حکیم باشی مؤثر واقع شد. اطباء راضی به این امر نشدند و خانه علامه را ترک کردند و تنها تعدادی از نزدیکان بیمار نزد او باقی ماندند. حکیم باشی عمل فصد را انجام داد و خون بیمار از بدنش خارج شد و  به زیر فرشی که در اتاق پهن بود رفت. مدتی بعد حال بیمار بهبود یافت.

روز بعد  طبیبان برای مشاوره مجدد و درمان مریضی در خانه علامه شفتی جمع شدند. با کمال تعجب مریض را سالم یافتند و گمان کردند که صحت و سلامتی او نتیجه معالجات آنهاست. پس به حکیم باشی اعتراض کردند و گفتند به تو نگفتیم  فَصد ورگ زدن جایز نیست؟ حکیم باشی فرش را از روی زمین کنار زد و اطبا خون را دیدند و گفتار حکیم باشی به عمل ثابت شد.


  • حسین تولایی خوانساری
۱۰
تیر
۹۵

                                                


ملا محمد حسن بن ملارفیع مشهور به «جناب» (متوفی 1343 ق) از فضلای اهل منبر و از شعرای خوانسار بود. از آثارش مثنوی شیوا و انتقادی «فقد الاسلام» را می­توان نام برد. انتشار فقد الاسلام در خوانسار سروصدای زیادی به راه انداخت. فقد الاسلام به طور شب نامه منتشر می­گردید و از بدو انتشار تا زمانی که «جناب» در قید حیات بود جز چند تن از نزدیکان وی( چون آیت الله سید محمود ابن الرضا) به هویت سراینده آن پی نبرد و ملامحمدحسن جناب که در حقیقت با سرودن این مثنوی با جان خود بازی کرده بود به این شیوه از خطر رهایی یافت.  تنها بعد از وفات او مشخص شد که سراینده فقد الاسلام چه کسی بوده است.

 فقد الاسلام با بیانی شیوا و دلکش حقایق عریانی را فاش می­کرد و انتشار آن در بیداری مردم تأثیر فراوان داشت ظاهراَ موضوع این مثنوی علیه حاکمان شهر و ظلم و استبدادی که به مردم روا می­داشتند بوده است. از این مثنوی به جز چند بیت در حافظه عامه نمانده است.

جناب درباره فقد الاسلام و سراینده آن گفته است:

گربگردی سربه سر آفاق را                             می نیابی راقم اوراق را

من همان رندم که از روز الست                      شیشکی بستم به هرچه بود و هست

بنا برگفته یوسف بخشی خوانساری جناب در فقد الاسلام داستانهای شیرین و جالبی نیز آورده بود وی برای نمونه یکی از اشعاری را که خود از کودکی  بخاطر داشته ذکر می­کند:

مردکی گرجی به پیرامون دشت                دلخوش و خندان به راهی می گذشت

ناگهان شد با دلی پرآرزو                          با سوار یکه تازی رو برو

اول از روی ادب کردش سلام                   بعد از آن دادش دو صد فحش تمام

زین عمل شد در شگفتی آن سوار               گفتش او را کین چه حال است این چه کار

گفت کردم من سلامت زان سبب                تا نگویی هست گرجی بی ادب

زان درشتی کردمت در این مقام                  تا نپنداری ز ترس است این سلام

جناب در تعبیر خواب نیز استاد بود. سرانجام وی در سال 1343قمری وفات یافت. مقبره وی در قبرستان غربی خوانسار واقع است.


                                                                                                                                                                                                     


منابع و مآخذ:

1ـ میرمحمدی، حمیدرضا؛  اختران فروزان خوانسار، انتشارات ارمغان قلم، 1387ش.

2ـ بخشی، یوسف؛ تذکره شعرای خوانسار،موسسه مطبوعاتی میرپور،تهران،1336ش.

3ـ ابن الرضا،سیدمهدی؛  ضیاء الابصار فی ترجمه علماء خوانسار، قم، انتشارات انصاریان،1382ش.


  • حسین تولایی خوانساری