...تاریخ مردم خوانسار

History of Khansar People

...تاریخ مردم خوانسار

History of Khansar People

...تاریخ مردم خوانسار

برای شناخت خصیصه و سرشت یک جامعه، هیچ نموداری بهتر از نوع تاریخی که می نویسد یا نمی نویسد نیست (ای. ایچ. کار)


استفاده تمام یا بخشی از مطالب و مقالات این وبگاه بنابر اخلاق پژوهشی با ذکر منبع و نویسنده مطلب بلا مانع است .
با تشکر حسین تولایی خوانساری

آخرین نظرات

پر یا پوچ؟!

جمعه, ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۴۴ ب.ظ

                                                                                   مرحوم آیت الله حاج سید محمد علی ابن الرضا خوانساری

فراموش نمی کنم در یکی از ایام ماه ربیع المولود به مناسبت میلاد با سعادت حضرت رسول اکرم (ص) و حضرت امام صادق(ع) ایام نشاط و شادی مؤمنان، اکثر علما ، وعاظ و طلاب خوانسار در جلسه ای به عنوان جشن، محضر مرحوم آیت الله حاج محمد علی ابن الرضا بودند.

حقیر طلبه نوجوان و در حدود 12 یا 13 ساله بودم. با دوستان دیگر طلبه حضور داشتیم برای ایجاد نشاط و سرور مؤمن ، یکی از منبری هاو  وعاظ محترم خوانسار پیشنهاد دادندکه بازی تفریحی «پر یا پوچ!» را اجرا کند. آن به اینگونه بود که دانه نخودی را در یکی از دو مشت خود قرار می داد آنگاه هر دو مشت را کنار یکدیگر مقابل دیدگان طرف می گرفت و می پرسید پر یا پوچ ؟! و طرف مقابل می بایست مشت پر را مشخص می کرد و می گفت : این.

این کار به صورت نوبتی و ترتیب صفی که نشسته بودند انجام می گرفت. اگر گفته طرف درست نبود ،یکبار شالگردنی که آن را پیچ داده بودند به کف دست او می زدند.

نوبت به آیت الله ابن الرضا رسید. مجری پرسید پر یا پوچ ؟ آقا با اندکی تأمل با همان روش و لهجه آرام فرمود: نمی دانم! سپس با تبسم و لبخند متین به همگان نگریست و جلسه غرق در تبسم و نشاط گشت.

نگارنده که طلبه ایی حساس و جستجو گر، عاشق طلبگی و با تمام وجودم به اساتیدم نگاه می کردم ، شگفت زده شدم و همواره دنبال فرصتی میگشتم تا از آقا بپرسم که: چرا بر روال معمول پاسخ ندادید؟ و چرا گفتید نمی دانم ؟

پس از گذشت چند ماه، به عنوان ساعت درس به محضر آقا رسیده بودم در میان باغ مقابل منزل آقا کنار درخت گلابی که به تنهایی در محضرش افتخار تلمذ را داشتم و آنروز آن همه کرامت و بزرگواری را به خوبی درک نمی کردم که یک عالم بزرگ به یک طلبه نوجوان، به یک نفر شاگرد کوچک و تنها درس بگوید! پس از اتمام درس، با ادب اجازه خواستم سؤالی خارج از درس بپرسم. با مهر و لطف فرمودند من دوست دارم که بپرسی هر وقت هر سؤالی داشتید بپرسید عرضه داشتم: آنروز شما چرا فرمودید! نمیدانم؟

در صورتی که روال اینچنین نبود. با تبسم و لبخند نگاهی به من کرده برخاستند و یک سیب گلاب چیدند و فرمودند: این سیب را بخورید تا جوابتان را بدهم. انشاء الله ضرری ندارد ... آنگاه کتابی را که غیر از کتاب درسی بود چند ورق برگرداندند و فرمود می توانید این عبارت را بخوانید؟

حقیر با جرأت و اشتیاق ، چون از هفت سالگی طلبه بودم و در محضر مرحوم والد و عمویم مرحوم آیت الله مروجی با ادبیات عرب و ادبیات فارسی آشنایی داشتم کتاب را گرفتم و آقا، انگشت به روی صفحه گذاشته فرمودند: این سطر را بخوانید! و من خواندم :

وقال امام سجاد(ع) : «اتقوا کذب الصغیر منه و الکبیر فی کلّ جدٍّ و هزل فانّ الرّجل اذا کدب فی الصّغیر اجترء علی الکبیر»

امام سجاد (ع) فرمودند: از دروغ چه کوچک چه بزرگ و چه به شوخی و چه جدی بپرهیز و خودداری کن! که به راستی اگر انسان دروغ کوچکی گفت به گفتن دروغ بزرگ جرأت و جسارت خواهد یافت.

منبع:

حیات طیبه، یادنامه نخستین سالگرد آیت الله حاج سید محمد علی ابن الرضا خوانساری، صفحه صص  111تا 113، به روایت هادی دوست محمدی.

  • حسین تولایی خوانساری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی