...تاریخ مردم خوانسار

History of Khansar People

...تاریخ مردم خوانسار

History of Khansar People

...تاریخ مردم خوانسار

برای شناخت خصیصه و سرشت یک جامعه، هیچ نموداری بهتر از نوع تاریخی که می نویسد یا نمی نویسد نیست (ای. ایچ. کار)


استفاده تمام یا بخشی از مطالب و مقالات این وبگاه بنابر اخلاق پژوهشی با ذکر منبع و نویسنده مطلب بلا مانع است .
با تشکر حسین تولایی خوانساری

آخرین نظرات

پژوهشگر: محسن محرابی، کارشناس ارشد تاریخ ایران دورۀ اسلامی.

 

سخن پژوهشگر:

دورۀ صفویه از این منظر که شهر اصفهان بعنوان پایتختی آن خاندان برگزیده میشود (در زمان شاه عباس اول)، از اهمیّت خاصّی برای شناخت و بررسی اوضاع اقلیتهای دینی برخوردار است. در این رابطه ارتباط مستقیم و تنگاتنگی میان اصفهان با تحولات تاریخی - اجتماعی یهودیان ساکن در آن وجود دارد؛ چراکه این شهر یکی از نخستین کانونهای اقلیت یهود در ایران به شمار میرود. همچنین با توجه به پیوند تاریخی یهودیان اطراف خصوصاً خوانسار با یهودیان مرکز یعنی اصفهان، پیوستگی و ارتباط بسیار نزدیکی میان آن دو جامعه وجود دارد. بنابراین در ارزیابی و تحلیل تاریخی یهودیان خوانسار، میتوان از اسناد، شواهد و منابع تاریخی مربوط به یهودیان اصفهان نیز کمک گرفت و به توصیف اوضاع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اقلیّت یهود خوانسار پرداخت.

این پژوهش به بررسی و ارزیابی سادۀ اوضاع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعۀ یهود خوانسار در عصر حکومت صفویان میپردازد که البته در رابطه با وضع اجتماعی و بررسی شکل و نوع زندگی جامعۀ یهود خوانسار در عصر صفویه قبلاً بطور جداگانه و مفصل توضیح داده شد. شایان ذکر است پژوهش حاضر از تحقیقات محلی راجع به خوانسار میباشد و غالباً براساس منابع دست دوم تاریخی و پژوهش محققان و نویسندگان خوانساری و نیز حاصل تحقیقات محلی و میدانیِ صورت گرفته از سوی حقیر نوشته شده است و چون متأسفانه منابع مرجع و موثق تاریخی (بجز اشعار یهودیان آن زمان) و نیز آثار و ابنیۀ بجا ماندۀ مهمی از کلیمیان عصر صفویه موجود نیست یا اینکه اینجانب شخصاً مشاهده ننموده ام، و در جاهایی هم از منابع یهود و حتی روایات شفاهی استفاده شده که کاملاً خالی از جانبداری، غرض و تناقض نیستند، لذا در برخی قسمتها به فرضیات و احتمالات رو آوردم که ممکن است عاری از ایراد و اشکال نباشد، که در اینجا قبل از هر چیز از خوانندگان عزیز پوزش میطلبم. جا دارد از عزیزانی که وقت گرانبهای خود را صرف مطالعۀ این پژوهش و دیگر تحقیقاتم مینمایند و نیز دوستانی که راهنمای بنده در تدوین این تحقیق بودند صمیمانه سپاسگذاری نمایم. بدیهی است نظرات و انتقادات شما عزیزان در تصحیح و رفع اشکالات این پژوهش و در راستای ارتقای کیفیت تحقیقات بعدیِ راجع به خوانسار مفید و سازنده خواهد بود.

 

پیشینۀ ورود یهودیان به خوانسار:

بطور قطع سابقۀ ورود یهودیان به خوانسار مشخص نمیباشد، اما گویا اولین گروه از یهودیان ابتدا در اصفهان ساکن شده و سپس به نقاط دیگر این سرزمین مثل خوانسار تغییر مکان داده اند. قدیمیترین و مهمترین شواهد معتبری که از حضور یهودیان در اصفهان نام میبرند و اطلاعات مفصلی در مورد محلات یهودی نشین در آن منطقه (یهودیه) و ویژگیها و صفات آن ارائه میدهند، در کتابهای «البُلدان» یعقوبی، مورخ قرن سوم هجری، و سپس «اشکال العالم» جیهانى، «صورة ­الأرض» ابن حوقل، «البُلدان» ابن فقیه همدانی و نیز «أحسن التقاسیم» مَقدَسی، جغرافی نویسان معاصر قرن چهارم هجری آمده است.[1]

اما به نظر میرسد پیشینۀ قوم یهود به عهد هخامنشیان و آزادی آنان از اسارت بابل بدست کورش بزرگ هخامنشی باز میگردد. بخت النصر پادشاه بابل در سال 597 پیش از میلاد به فلسطین لشکر کشید و عده ای را به اسارت گرفت، اما در سال 539 ق.م با فتح بابل به­دست کوروش، یهودیان از بند اسارت رهایی یافته و تعدادی از آنها به ایران آمدند.[2] پس از ورودشان به ایران، گروههاى مذهبی اشان در تمام نقاط این سرزمین تقسیم شدند و در بسیاری از شهرهای آن سکنی گزیدند که بعدها مراکز پرجمعیت آنان در قرن چهارم هجرى/ دهم میلادی، فارس‏، خوزستان‏، کوهستان‏ (قهستان) و خراسان تشکیل میداده است. در اغلب موارد، یهودیان در هر شهرى محله اى مخصوص به خود که «یهودیه» یا «جهودیه» نامیده میشد دارا بودند و این محلات در شهرهایی نظیر اصفهان‏، گرگان، ایالت جبال، جوزجان، فاریاب و... وجود داشتند.[3] با اینحال، محلۀ یهودیۀ اصفهان از دیرباز از معروفترین و شناخته شده ترین محلات یهودی ایران به حساب می آمد و نقش بسیار زیادی در تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی یهود ایران از اعصار کهن تا عصر صفوی ایفا نمود. بنابراین، اصفهان و حومۀ آن از مهمترین و قدیمیترین مراکز سکونت یهودیان در ایران به شمار میرفت.

چنین مینمایاند که یهودیان خوانسار نیز مهاجرانی از اصفهان بوده باشند. گویا یهودیان پس از مهاجرت به اصفهان و اقامت در یهودیه یا جِی، در طول زمان بر اثر ازدیاد نسل، به اطراف اصفهان پراکنده شدند و در این میان، تعدادی از آنان نیز به خوانسار آمده و در این منطقه مسکن گزیدند. این افراد محله ای در بخش جنوبی شهر موسوم به «جهودا» یا در گویش عامیانۀ مردم خوانسار «جیدا» پایه گذاری و در آنجا اقامت نمودند[4] که به احتمال قریب به یقین همان محلۀ موسوم به «موریزان» (در گویش محلی به معنی تاکستان) باشد که بعنوان اولین محل سکونت یهودیان در خوانسار یاد شده است.[5] گویا بعد از اسلام نیز روند مهاجرت جابجایی و یهودیان به خوانسار نیز ادامه داشت. بنابر عقیده ای، گروهی از یهودیان در دورۀ سلجوقیه[6] و دسته ای دیگر هم در هنگام حملۀ تیمور گورکانی به اصفهان، به خوانسار آمده اند. مهاجرت اخیر به نظر درستتر می آید، چراکه شواهد تاریخی از حملۀ ناگهانی و ویرانگر تیمور لنگ به اصفهان به سال 722 هجری و کشتار وحشیانۀ آنان و در نتیجه فرار تعداد زیادی از مردم آنجا به شهرهای دیگر ذکری به میان آورده اند.[7] در آن زمان، چندین خانوار کلیمی نیز برای نجات خود از تیغ سپاهیان تیمور، از اصفهان و کاشان به خوانسار مهاجرت نمودند.[8] با اینحال، این امکان نیز وجود دارد که در طول تاریخ، اقلیّتی از خانواده های یهودی به دلیل مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی به خوانسار در رفت­وآمد بوده و یا در آنجا پناهده یا اقامت کرده باشند.

اما با توجه به این استدلالهای فوق، این نتیجه برای خواننده حاصل میشود که مهاجرت و کوچ یهودیان بصورت دسته های بزرگ و پرجمعیّت به خوانسار، در سه دورۀ مختلف، یعنی، یک دوره قبل از اسلام، دوره ای دیگر در زمان سلجوقیان، و دورۀ آخری هم مربوط به حملۀ تیمور لنگ به اصفهان صورت گرفته است؛ با این وجود، این را هم باید در نظر داشت که نبود منابع تاریخی موثق و دست اول راجع به سابقۀ حضور یهودیان در خوانسار در قرون قبل، و از همه مهمتر فقدان آثار، ابنیه و شواهد باستانشناسی مربوط به اقلیّت کلیمی در روزگاران دور، این استدلالها را بحث برانگیز و دچار ابهام و مجادله قرار داده و ما فعلاً میتوانیم حملۀ سپاه تیمور به کاشان و اصفهان و نتیجتاً مهاجرت تعدادی از یهودیان پناهنده از شهرهای فوق را آغاز و مبدأ ورود و حضور این قوم به خوانسار فرض بگیریم. بنابراین تنها میتوانیم ادعا کنیم که سابقۀ حضور یهودیان در خوانسار به عصر تیموری برمیگردد، چون لااقل منابع تاریخی قدیم از فرار اهالی اصفهان و کاشان به شهرهای اطراف سخن به میان آورده­اند، ولی در رابطه با دورانهای قبلتر هنوز هیچ اثری از این قوم بدست نیامده که بتوان از حضور آنها در خوانسار به قبل از دورۀ تیموریان و حتی پیش از اسلام یقین حاصل کرد. بنابراین مسألۀ ورود یهودیان به خوانسار در دورانهای پیش از اسلام در حدّ فرضیه و از تطبیق مهاجرت یهودیان اصفهان به اطراف آن حاصل شده است. البته این را هم باید اضافه کرد که مهاجرت دوم اقوام یهود به خوانسار در دورۀ سلجوقیان غیرقابل استناد و مردود است، و در صورت وجود چنین مهاجرتی، بایست در حدّ کوچ تعدادی انگشت شمار یهودی به خوانسار فرض کرد که البته این عامل تأثیر چندانی در روند افزایش جمعیّت یهودیان و گسترش محلات آنان ندارد.  

 

اوضاع سیاسی یهودیان خوانسار در دورۀ صفویه:

در دورۀ صفویان، بر خلاف سایر نقاط جهان اسلام نسبتاً به ندرت دیده شده که یهودیان در ایران صاحب مقامات دولتى و سیاسی شده باشند.[9] به بیانی دیگر، حضور یهودیان در مناصب دولتی دربار با توجه به خصومت شاه و درباریان، و وجود بعضی خرافات و تعصبات، یا مشاهده نشده و یا اینکه بسیار کمرنگ بوده است. این در حالیست که برخی از یهودیان پیش از تأسیس حکومت صفویه و نیز بعد از انقراض آن، کم و بیش دارای مقامی دولتی یا اداری و یا لااقل نفوذی هر چند جزئی در دستگاه حکومتها داشته اند. با اینحال، با توجه به تبادلات و ارتباطات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پایدار میان یهودیان خوانسار و یهودیان مرکز در اصفهان، احتمالاً این امر هم برای اقلیّت یهود خوانسار صدق میکرد و این قوم جایگاه مهمی در عرصۀ سیاست و یا حضور در دربار صفویان و امور دولتی نداشته است.

 

 وضع اقتصادی یهودیان خوانسار در دورۀ صفویه:

از منظر اقتصادی، پیشۀ یهودیان خوانسارِ عصر صفویه را قبل از هر چیز کسب و تجارت‏ تشکیل میداده است و در کنار آن به مشاغلی نظیر طبابت، زرگری یا جواهرسازی[10] و صرافی (جهبذ یا به اصطلاح امروزی، بانکداری)[11] نیز میپرداخته اند. گویا کاروانسراها یکی از مکانهایی بوده که یهودیان خصوصاً تاجران و بازرگانان یهودی خوانساری برای سوداگری و تجارت خود انتخاب مینمودند.[12] البته در زمان صفویه، شراب سازى، جادوگری و سایر پیشه هایى که چندان مورد احترام عوام نبوده، از دیگر مشغلۀ یهودیان محسوب میگشته است[13] که احتمال میرود این مشاغل خصوصاً شراب سازی در میان یهودیان ساکن خوانسار، به دلیل مقیّد بودن و تعصبات مذهبی مردم مسلمان آن شهر و نیز اینکه، برخلاف دیگر شهرها، نامی از شراب انداختن یهودیان خوانسار در منابع تاریخی عصر صفویه و بعد از آن برده نشده،[14] وجود نداشته است و اگر هم بالفرض بوده، یا در خفا انجام میگرفته و یا به سفارش حاکمان تولید میشده است که باز هم بعید به نظر میرسد.

شایان ذکر است در میان این حرفه ها، طبابت از مشاغل فراگیر و مهم یهودیان خوانسار به شمار میرفت که اغلب نسل به نسل و از پدر به پسر منتقل و آموخته میشد، و در حقیقت خوانسار یکی از مراکز مهم ترویج طبابت و آموزش پزشکی و نیز یکی از کانونهای داروسازی و طب سنتی یهودیان از زمان صفویه تا عصر پهلوی بوده و حکیمان و طبیبان یهودی حاذق و به نامی را به ملت و مملکت معرفی کرده است.[15]

 

وضعیّت دینی و مراسم مذهبی یهودیان خوانسار در عهد صفویه:

در بررسی اوضاع دینی و مذهبی اقلیّت یهود، یهودیان خوانسار و در کل، ایران، آیینها و نیایشهای دینی و مذهبی خویش را در «کَنیسِه» یا «کنیسا» انجام میدادند و پیشوایان و علمای آن به «حاخام، خاخام» یا «ربّی، ربّانی» معروفند. کنیسه ها از لحاظ تشکیلاتى نه تنها بعنوان نمازخانه یا عبادتگاه، بلکه عملاً دارالقضات و دارالتجاره و مرکز اقتصادى و صرافى و دسته بندى صنفى آنها نیز محسوب میشد.[16] حتّی چون در گذشته مدرسه اى مختص به خود نداشته اند، تعلیمات درسی و دینی را در کنیسه ها فرا میگرفته اند.[17] در دورۀ صفویه با اینکه دولت اجازۀ ساخت کنیسه های متعدد را به یهودیان داده بود، ولی آن معابد بطور محقر و بدون هیچ­گونه تزییناتی بنا میشدند و علّت این بود که طبق قانونی که در زمان شاه عباس اول وضع شد، پرستشگاه­های یهودیان می­بایست محقّر و ساده ساخته شوند تا جلب توجه نکنند.[18] طبق تحقیقات محلی و روایات شفاهی اهالی، در خوانسار قدیم کنیسه­های مختص برای عبادات و آموزشهای دینی یهودیان وجود داشته، لیکن از تعداد و ویژگی کلی این عبادتگاهها هیچ اطلاعی بدست نیامده است، اما گفته شده که این کنیسه­ها تا نیم قرن اخیر - که غالب یهودیان، خوانسار را برای همیشه ترک و به فلسطین اشغالی مهاجرت نمودند - بصورت محقر و ساده ساخته شده بودند.


اما زبان دینی که یهودیان در نیایشها و فرایض مذهبی خود بکار میبرده اند و میبرند، عبری است و این زبان شاخه ای از زبانهای سامی محسوب میگردد؛ لیکن طبق بررسیهای بعمل آمده، زبان مادری آنان در اصل فارسی بوده و هست و در خوانسار نیز به گویش خوانساری و در بعضی مناطق دیگر هم به گویشهای مختلف محلی - ایرانیِ همانجا تکلم میکرده اند و بیشتر در فرایض دینی خویش از زبان عبری یا عبرانی پیروی مینمودند. درست همانند مسلمانان که به زبان رسمی خود صحبت میکنند، ولی فرایض و عبادات خویش را به زبان عربی انجام میدهند؛ بدون اینکه برخی معانی آن را درک کنند.

 

شعر و ادب در جامعۀ یهود خوانسار عصر صفویه:

از منظر علمی و فرهنگی، با توجه به اینکه یهودیان در گذشته تعلیمات درسی و دینی را در کنیسه ها فرا میگرفته اند، به همین دلیل از نگاه برخی از مورخان غربیِ دوره های بعد از صفویه، تصوّر میشد که ایشان (از قدیم الایام تا عهد قاجار) غالباً در جهل و بیسوادی بسر میبرده اند،[19] در صورتیکه ظهور شاعران، نویسندگان فارسی زبان و فرهیختگانی که از میان یهودیان تمام شهرهای آن دوران برخاسته اند[20] خلاف بیسوادی آنان را ثابت میکند. این وضع در مورد یهودیان خوانسار نیز مورد تأیید است؛ چراکه بر اثر افزایش جمعیّت، مدارس یهودیان در این شهر رو به فزونی گرفت و رونق یافت و حتی از سایر نقاط نیز، یهودیان برای تحصیل علم و دانش به خوانسار مراجعه مینمودند.[21] افزون بر این، برخی از شعرای بزرگ یهود هم از خطۀ خوانسار برخاسته بودند. اقلیّت یهود خوانسار برغم آنکه در دورۀ صفویه همانند دیگر همکیشان خود در سراسر قلمرو ایران مورد آزار، ایذاء و تعقیب مأموران دولتی و عمال و کارگزاران حکومتی قرار می­گرفت، لیکن با نگارش و به یادگار گذاشتن آثار منظوم و مکتوب مهمی، سهم عمده و خدمات قابل وصفی در ارتقای فرهنگ و ادب ایرانی ایفا نمود. بعنوان نمونه، از شاعران خوش قریحۀ عصر صفویه که از میان این جامعه برخاسته بودند، میتوان از «امینا» و «رفیعا» اسم برد.[22] از امینا اشعار پنج مصراعی بسیار ارزشمند، و از رفیعا هم دیوان شعری به یادگار مانده است. اشعار آنان بیان از رنجها و مشقتها و حوادث ناگواری میدهند که قوم یهود در آن دوره متحمل شده اند.[23] بنابراین، این گفتۀ لرد کرزن انگلیسی که مینویسد: «غیر از شهرهاى تهران، همدان، کاشان، خوانسار و گلپایگان که فقط زبان عبرى تدریس میشود نه فارسى، و کسانى که خواندن و نوشتن زبان آن سرزمین را میدانند بطور خصوصى آموخته اند»[24] را بایست مردود دانست.

 

 

پی­نوشت:

1- نک: یعقوبى، البلدان، ص85؛ جیهانی، اشکال العالم، ص141؛ ابن حوقل، صورة الأرض، صص111-105؛ ابن فقیه همدانی، ترجمۀ مختصر البلدان، ص97؛ مقدسی، أحسن التّقاسیم فی معرفة الاقالیم، ج2، ص579. 

2- مصطفوی، ایرانیان یهودی، صص26-25.

3- اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ج1، ص393.

4- تسبیحی، از خوانسار تا خراسان، ص55. اینکه آقای محمدحسین تسبیحی اطلاعات راجع به محلات یهودیان خوانسار را چگونه و از کجا نقل کرده اند معلوم نیست، ولی به نظر میرسد ایشان از طریق تحقیقات محلی و میدانی به این مهم دست یافتند.

5- زهرائی، دورنمای خوانسار، ص52. نیز برای آشنایی بیشتر با محلات یهودی نشین خوانسار و ویژگیهای آن و نیز چگونگی اسکان و جابجایی آن قوم، نک: میرمحمّدی، جغرافیای خوانسار، جلد 1و2، صص292-291.

6- آقای تسبیحی این مطلب را از زبان مرحوم ابراهیم ابراهیمیان (پیرموسی) نقل کرده است. آقای ابراهیمیان در مورد سابقۀ یهودیان در خوانسار به آقای تسبیحی گفته بود که نخستین گروه کلیمیها که به نام «طایفۀ پریشانی کلیمی» معروف بودند در دورۀ سلجوقیان به خوانسار آمده اند. (تسبیحی، خوانسار نامه، ص173) آقای تسبیحی در رابطه با این سؤال که چطور و چگونه و از کجا و برای چه یهودیان به خوانسار آمده اند(؟) هیچ اشاره ای ننموده و هیچ مطلب یا سخنی را از طرف آقای ابراهیمیان در متن کتابش نگنجانده است. بنابراین نمی­توان این نظریه را جدّی گرفت و بدان اعتماد کرد.

7- نک: حافظ ابرو، زبدة التّواریخ، ج2، صص668-666. نیز، شامی، ظفرنامه، ص105.

8- زهرائی، پیشین، ص52. نیز، نک: میرمحمّدی، پیشین، ص290.

9- اشپولر، پیشین، ص395.

10- زهرائی، پیشین، ص52. میرمحمّدی، پیشین، ص295.

11- اشپولر، همانجا.

12- شاردن، سفرنامۀ شاردن، ج‏5، ص 1902؛ لوی، تاریخ یهود ایران، ج3، ص348.   

13- کرزن، ایران و قضیۀ ایران، ج1، ص648.

14- طبق شواهد و مدارک تاریخی، یهودیان اکثر مناطق کشور به شراب سازی اشتغال داشته اند و تولید شراب صرفاً برای خارجیان و به سفارش آنان و حاکمان ایران میبوده است و صدور این نوع محصولات به خارج از کشور با حمایت جدّی دولت و شخص شاهان صفوی صورت میگرفته و یکی از انواع منابع مهم درآمدزا برای شاه و دربار صفوی محسوب میگشته است. (نک: تاورنیه، سفرنامه تاورنیه، صص659-658 و 367؛ شاردن، پیشین، ج2، صص676-675، نیز ج5، ص1836) در این مورد از خوانسار نامی به میان نیامده است.

15- آنطور که از مصاحبت و مجالست آقای دکتر محمدحسین تسبیحی با مرحوم ابراهیم ابراهیمیان معروف به پیرموسی از طبیبان نامی و حاذق کلیمیِ خوانسار برمی آید، طبابت یا پزشکی، یکی از مهمترین و شاید اصلیترین شغل یهودیان خوانسار به شمار میرفته است و معمولاً پزشکان آنها را نیز به «حکیم» میخوانده اند. (تسبیحی، خوانسار نامه، صص173-176) یکی از آن طبیبان معروف «اسحق رفائیل» نام داشته که در زمان فتحعلیشاه قاجار، طبیب مخصوص دربار قاجار بوده است. (زهرائی، پیشین، ص52) خانوادۀ پیرموسی هم به گفتۀ خودش بیش از سه قرن به دانش و طبابت و معالجۀ بیماران مشغول بودند. (نک: تسبیحی، پیشین، صص173-172)

16- راوندی، تاریخ اجتماعى ایران، ج4، ب2، ص1047.

17- کرزن، پیشین، ص647.

18- مصطفوی، پیشین، ص44.

19- نک: کرزن، همانجا.

20- حبیب لوی فهرستی از این شاعران و ادیبان را در جلد سوم کتابش ارائه داده است. (نک: لوی، پیشین، ص268)

21- میرمحمّدی، پیشین، ص295.

22- به نظر میرسد این شاعران هم مهاجرانی از کاشان باشند که در خوانسار اقامت داشته­اند. (گفتگوی تخصصی با جناب آقای حسین صدیقیان دانشجوی دکترای باستانشاسی در دانشگاه تهران) با تشکر از اطلاعات و راهنماییهای گرانبهای ایشان.

23- نک: بخشی خوانساری، تذکرة الشعراء خوانسار، صص62-61. نیز، میرمحمّدی، پیشین، ص293.

24- کرزن، پیشین، ص648.

 

 

منابع و مآخذ:

1)       ابن حوقل، محمد؛ صورة الأرض، ترجمۀ جعفر شعار، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1345.   

2)    ابن فقیه همدانی، ابوبکر احمد بن محمّد؛ ترجمۀ مختصر البلدان (بخش مربوط به ایران)، ترجمۀ ح-مسعود، تصحیح محمدرضا حکیمی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران، 1379، چ1. 

3)    اشپولر، برتولد؛ تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمۀ جواد فلاطورى و مریم میراحمدی، تهران: علمی و فرهنگی، 1379، چ4، ج1.

4)       بخشی خوانساری، یوسف؛ تذکرة الشعراء خوانسار، تهران: مؤسسه مطبوعاتی میرپور، 1336.   

5)    تاورنیه، ژان­باتیست؛ سفرنامه تاورنیه، ترجمۀ ابوتراب نوری، تصحیح حمید شیرانی، [اصفهان]: کتابخانه سنائی و کتابفروشی تأئید، 1363، چ3.

6)       تسبیحی، محمدحسین؛ از خوانسار تا خراسان، پاکستان، راولپندی: محمدحسین تسبیحی (نشر مؤلف)، 1353.

7)       تسبیحی، محمدحسین؛ خوانسار نامه، پاکستان، راولپندی: نشر نبیله شاهد، 1376. 

8)    حافظ ابرو، عبدالله بن لطف الله؛ زبدة التّواریخ، تحقیق و مصحح سیدکمال حاج سیدجوادى‏، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى‏، 1380، چ1، ج2.

9)    جیهانی، ابوالقاسم بن احمد؛ اشکال العالم، ترجمۀ علی بن عبدالسلام کاتب، به اهتمام فیروز منصوری، مشهد: به­نشر و آستان قدس رضوی، 1368.    

10)     راوندی، مرتضی؛ تاریخ اجتماعى ایران، تهران: نگاه، 1382، چ2، ج4.   

11)     شاردن؛ سفرنامۀ شاردن‏، 5ج، ترجمۀ اقبال یغمایى‏، تهران: توس، 1372، چ1.

12)   شامی، نظام الدّین؛ ظفرنامه؛ تاریخ فتوحات امیر تیمور گورکانى‏، تحقیق و تصحیح پناهى سمنانى‏، تهران: سازمان نشر کتاب انتشارات بامداد، چ1، 1363.

13)     کرزن، جورج ناتانیل؛ ایران و قضیۀ ایران، ‏ترجمۀ غلامعلى وحید مازندرانى‏، تهران: علمی و فرهنگى، 1380، چ5، ج1.

14)     لوی، حبیب؛ تاریخ یهود ایران، تهران: یهودا بروخیم، 1339، ج3.   

15)     مصطفوی، علی­اصغر؛ ایرانیان یهودی (نگاهی به زندگی ایرانیان یهودی)، با همکاری آتوسا مصطفوی، [تهران]: بامداد، 1369، چ1.  

16)   مقدسی، أبوعبدالله محمّد بن احمد، أحسن التّقاسیم فی معرفة الاقالیم، ترجمۀ علینقى منزوى‏، تهران: شرکت مولفان و مترجمان، 1361، چ1، ج2.

17)     میرمحمّدی، حمیدرضا؛ جغرافیای خوانسار، جلد 1و2، قم: دبیرخانه کنگره آقاحسین خوانساری، 1378، چ1.

 

 

  • حسین تولایی خوانساری

نظرات  (۲)

  • درنگ نامه
  • بسیار عالی
    لذت بردم . زندگی یهودیان خوانسار برای بسیاری از جوانان امروز خوانسار شنیدنی و خواندنی است . بیشتر به این موضوع پرداخته بشه بدک نیست
    جالب به...
    هاما خومون مین محله جیدامون زندگید کرت...
    چیا زیادی ازژون بمشنفتی.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی